به سن 8 سالگی خوش آمدید. اکنون فرزند شما در اواسط دوران کودکیاش به سر میبرد، سالهای جالب با تواناییهای قابل توجه و قدرت یادگیری سریع همراه با یک شخصیت بسیار دلپذیر و خودکفای در حال رشد. کودک شما همانند دو سال قبل به رشد خود ادامه میدهد: حدود 5 تا 7 سانتیمتر قد و حدود 1.5 تا 3 کیلوگرم وزن در هر سال و بیشتر بلندی او روی پاهایش است. اکنون فرزند شما کودکی لاغر با قدی بلند است. دندانهای آنها همچنان میافتد و دندانهای دائمی بزرگتر جایگزین آنها میشود و به تدریج فکر او تغییر میکند و ظاهرش نسبت به گذشته کمی رنگ پریدهتر میشود.
شما به تدریج متوجه تفاوتهایی میان بچهها در این سن میشوید. عامل وراثت روی سایز آنها تاثیر میگذارد و شما نمیتوانید ژنتیک را کنترل کنید اما میتوانید از فاکتورهای دیگری که در رشد او موثر است استفاده کنید، مانند شیوه زندگی. فرزند شما به طور ناخودآگاه عادتهای مهم غذایی را از خانواده خود دریافت میکند.
تولد کودکتان را جشن بگیرید. از او عکس بگیرید و عکسهایش را در آلبوم قرار دهید. بسیاری از والدین برای فرزندانشان یک آلبوم تولد دارند که هر سال در روز تولد فرزندشان از او عکس گرفته و در داخل آلبوم قرار میدهند. (اگر تا به حال این کار را نکردهاید، دیر نشده. شما میتوانید از هم اکنون شروع کنید.
غلبه بر ترس
این که فرزندتان دیگر از هیولای داخل کمد نمیترسد به این معنی نیست که او بر ترساش غلبه کرده است. ترس میتواند تا دوره بزرگسالی نیز ادامه پیدا کند.
از ترسهای رایج میان هشت سالهها میتوان به آسیب دیدن و زخمی شدن، ربوده شدن و بلایای طبیعی مانند سیل یا طوفان اشاره کرد. البته ترس از گرم شدن زمین و از بین رفتن منابع طبیعی نیز تازگی به لیست ترسهای این کودکان اضافه شده است.
چرا هشت سالهها از چنین چیزهایی میترسند؟ این ترسها نشانه رشد درک فرزندتان از دنیا است. همه این رویدادها، اتفاقاتی واقعی هستند که رخ میدهند و به آنها در خبرها زیاد پرداخته میشود. از آن جایی که کودکان در این سن خودبین و خودمحور هستند (فکر میکنند همه فقط به آنها توجه میکنند)، به این موضوع فکر میکنند که” اگر این اتفاقات بیفتد چه بلایی ممکن است سر آنها بیاید.”
شما میتوانید به واسطه پیش بینی کردن این اتفاقات، با ترس فرزندتان مقابله کنید و کمک کنید که این قبیل ترسها در او از بین برود. خبرهایی که در معرض دید او هستند را محدود کنید اما درباره آنها صحبت کنید. بلایای طبیعی رویدادهایی هستند که به ندرت اتفاق میافتند، پس برای او توضیح دهید که احتمال وقوع این رویدادها برای او کم است.
به فرزندانتان اطلاعات اولیه ایمنی را بیاموزید. برای مثال اگر او از”آدمهای بد” میترسد، به او قوانین ساده برخورد با غریبهها را بیاموزید. برای او مقابله با سوانح و راههای پیشگیری از آن را توضیح دهید. (با استفاده از قفل کردن درها، نگه داشتن آب اضافی و سایر تدارکات لازم برای زلزله) به او نشان دهید که چطور واقعگرا و در عین حال سودمند باشد.
فرزند شما بسته به نیازش قادر است هر چیزی را کنار هم قرار دهد: کاغذها، کتابها، یک ژاکت اضافی، ظرف غذا و خیلی چیزهای دیگر. اما شما این کار را نمیکنید و به همین دلیل ممکن است او هنوز نیاز داشته باشد که شما وسایلش را چک کنید. در پایان روز به فرزندتان کمک کنید تا وسایلش را از کیفش خالی کند. بدین ترتیب شما هیچ یک از برگههای مهمی را که نیاز به امضا دارند از قلم نمیاندازید و مطمئن میشوید که باقی مانده تغذیه فرزندتان در کیفش باقی نمانده است.
رها کردن
“دیگر نمیروم.” هنگامی که فرزند کوچکتان تصمیم میگیرد فعالیتهای فوق برنامهاش را متوقف کند، چه میکنید. (مثلاً “دیگر کلاس ورزش نمیروم”)
ممکن است مجبور شوید برای فعالیتهای فوق برنامه هزینههای زیادی بپردازید یا اطمینان یابید که اگر او را درگیر این فعالیتها کنید برای آینده او مفید خواهد بود. شاید هم فرزند شما از رفتن به این کلاسها سر باز زند. اما فرزند شما هنوز کوچک است و احساساتش برایش اهمیت دارد. اگر او واقعاً از این موضوع ناراحت است، حتماً دلیلی برای پافشاریاش وجود دارد.
قبل از اینکه تسلیم خواسته فرزندتان شوید به این نکات توجه کنید:
· اول سعی کنید بفهمید که فرزندتان چه چیزی را دوست ندارد. آیا خود فعالیت را دوست ندارد یا با بچهها مشکلی دارد یا شاید از حجم زیاد برنامهای که برایش ترتیب دادهاید خسته شده است؟
· سپس بررسی کنید و ببینید که راهی برای اصلاح این شرایط وجود دارد یا خیر. شاید زمان تمرین فوتبال برای او مناسب نیست. شاید تمرینهای خصوصی برای او بهتر از تمرینهای گروهی باشد و برعکس. یا شاید او موسیقی را دوست دارد ولی آن موسیقی خاص را دوست ندارد.
· به جای این که به کودکتان اجازه دهید که دیگر آن فعالیت را انجام ندهد، با او صحبت کنید و مطمئن شوید که ناراحتی فرزندتان تنها برای یک بار یا یک موقعیت خاص نبوده است. (مثلاً “بازی بد بود” و یا “معلمام با من با صراحت صحبت کرد.”)
به فرزندتان یاد دهید که در هنگام عطسه اگر دستمال کاغذی ندارد، سرش را بچرخاند و به سمت زیر بغلش عطسه کند. انجام این عمل باعث میشود که میکروبها به اطراف پراکنده نشوند. تهیه دستمال کاغذی ایده خوبی برای کنترل عطسه است اما به فرزندتان یادآوری کنید که پس از استفاده از دستمال دستهایش را با آب و صابون بشوید.
بازیهای حافظه
داشتن حافظه قوی به خوبی نیاز فرزندتان را در طول مدرسه برآورده میکند. او میتواند مفاهیم کلیدی را یاد بگیرد و حفظ کند و بدین وسیله اعتماد به نفساش را ارتقا دهد.
بچهها میتوانند مهارتهای حافظه را به آسانی بهبود دهند. در این سن معلمها دانشآموزان را مجبور میکنند که شعر حفظ کنند. حفظ کردن جدول ضرب هم تمرین خوبی برای افزایش حافظه است.
برخی از بازیها نیز ذهن را مشغول میکنند. بازی کلمات یکی از این بازیها است.(در این بازی شرکت کنندهها یک کلمه را تکرار میکنند و کلمات دیگر را به تدریج به آن اضافه میکنند. مثلاً “من به مغازه رفتم و یک سیب، موز، گربه…. خریدم. “)
کودکتان را تشویق کنید که وقتی درباره موضوعی صحبت میکند تمام جزئیات را بازگو کند. “در گردش تفریحی چه چیزی خوردی؟ چه کسی در اتوبوس کنارت نشست؟ راهنما چه چیز مهمی را به بچههای کلاس گفت؟ بچه ها چه سوالهایی پرسیدند؟”
میتوانید به کمک روشهای دیگر نیز حافظه فرزندتان را تقویت کنید. مثلاً در کلمه “دست” حرف “د” قبل از “س” آمده و در کلمه “آستارا” قبل از حرف “س” حرف “الف” آمده است.
گاهی اتفاق میافتد که فرزند شما لباس خاصی را دوست دارد در حالی که شما به دلایل خاصی از آن خوشتان نمیآید. در این هنگام باید چه کاری انجام دهید؟ گاهی اوقات بچهها از دوستانشان یا از خویشاوندانشان هدیهای میگیرند که شما آن هدیه را مناسب نمیبیند یا فرزندتان به چیزی علاقه نشان میدهند که شما آن را نمیپسندید، مثلاً پیراهنی که برای یک بچه تقریباً 9 ساله نامناسب باشد یا روی آن شعار یا متن نامناسبی نوشته شده باشد.
اگر این حالت برای شما رخ داد، به خاطر بیاورید که یک فرد بزرگسال هستید و اگر آن را مناسب نمی بینید، مجبور نیستید برایش بخرید. حتی میتوانید درباره چیزهایی که فرزندتان با پولهای خودش خریداری میکند – پولی که به عنوان هدیه تولد یا پول تو جیبی دریافت میکند- هم نظر دهید. فراموش نکنید که راهنماییهای شما میتواند در شکلگیری شخصیت فرزندتان موثر باشد. برای او درباره چیزهایی که دوست ندارید، به آرامی توضیح دهید و به دنبال راه سازش باشید. مثلاً به او نگویید “برو و آن لباس را در بیاور”، بگویید “تو میتوانی این لباس را در موقع خواب بپوشی اما این لباس مناسب مهمانی نیست.”